«اکونگار» بررسی می‌کند؛

تلاش بی‌تاثیر دولت برای احیای تعاونی‌ها / مروری بر گسترش فساد با تابلو تعاونی‌‌

هرچند دیگر کسی حرفی از تعاونی‌ها نمی‌زند زیرا در دوره‌ای بسیاری از شهروندان با اعتماد به این نوع بنگاه‌ها بسیاری از سرمایه‌های خود را از دست داده‌اند و اینکه بار دیگر دولت تلاش می‌کند این اعتماد را باز گرداند به‌نظر بسیار دشوار خواهد بود.

به‌گزارش اکونگار:‌ تعاونی‌ها در ایران زمانی به‌عنوان یکی از ابزارهای اصلی مشارکت اقتصادی مردم و گسترش عدالت اجتماعی معرفی شدند. ایده اولیه این بود که افراد با تجمیع منابع خرد خود، بتوانند پروژه‌های بزرگ‌تر را پیش ببرند و هم منافع اقتصادی ببرند و هم حس مشارکت و اعتماد اجتماعی تقویت شود. اما در عمل، این ایده در بسیاری از موارد به شکست انجامید. از دهه‌های گذشته، روندی فسادزا در بخش تعاونی شکل گرفت. تعاونی‌های مسکن، مصرف و اعتباری به‌جای آنکه محلی برای تأمین منافع اعضا باشند، تبدیل به کانون‌هایی برای رانت‌جویی و سوءاستفاده شدند. مدیران و گردانندگان این تعاونی‌ها، به‌واسطه نبود شفافیت، ضعف نظام نظارت و پیوندشان با شبکه‌های قدرت، بارها سرمایه‌های مردم را به خطر انداختند. بحران‌های بزرگ تعاونی‌های مسکن و اعتباری در دهه‌های اخیر به‌وضوح نشان داد که برای بخش بزرگی از مردم، واژه «تعاونی» دیگر با اعتماد و عدالت گره نخورده، بلکه با کلاهبرداری و وعده‌های محقق‌نشده شناخته می‌شود. در ادامه به تلاش‌های دولت چهاردهم برای احیای تعاونی‌ها اشاره خواهیم کرد که مهمترین چالشش اعتماد عمومی است تا توانایی و کارآمدی مدیران. همچنین مروری خواهیم کرد بر تعاونی‌هایی که در طول‌ دهه‌های گذشته نه‌تنها اعتماد اجتماعی را از بین بردند بلکه زمینه‌های گسترش فساد را هم آماده کردند. در این مورد بیشتر می‌خوانید.

 

کم‌رنگ شدن اعتماد عمومی به تعاونی‌ها

فرسایش اعتماد عمومی به تعاونی‌ها، تنها محصول ضعف اجرایی نیست. ریشه در ساختاری دارد که در آن تعاونی‌ها نه براساس اصول شفافیت و دموکراسی اقتصادی، بلکه بیشتر به‌عنوان ابزار توزیع رانت و امتیاز عمل کرده‌اند. به همین دلیل است که حتی وقتی دولت‌ها تلاش می‌کنند تعاونی‌ها را «احیا» کنند، جامعه واکنشی مثبت نشان نمی‌دهد. در دولت‌های مختلف، از شعارهای امیدوار کننده تا تدوین برنامه‌های رسمی، همواره بر ضرورت بازآفرینی بخش تعاونی تاکید شده است. اما نتیجه بارها یکسان بوده: «بی‌اعتمادی اجتماعی»، «بی‌اثر شدن طرح‌ها» و نهایتاً «فرورفتن بیشتر تعاونی‌ها در بحران ناکارآمدی». تلاش‌های تازه‌ای که در دوره اخیر توسط «احمد میدری»، وزیر کار برای تقویت و بازسازی این بخش مطرح شده، در همین چارچوب قرار می‌گیرد. با وجود نگاه انتقادی او به گذشته و تاکید بر اصلاحات نهادی، مشکل اصلی اینجا است که بستر ساختاری تغییری نکرده است. نظارت‌ها همچنان ناکارآمدند، نهادهای قدرت در مدیریت تعاونی‌ها نفوذ دارند و از همه مهمتر اینکه اعتماد اجتماعی از دست‌رفته به‌سادگی قابل بازسازی نیست. هرچند میدری و دیگر مسئولان بخواهند با ایده‌های جدید و سیاست‌های اصلاحی به میدان بیایند، بدون تغییرات عمیق در شیوه حکمرانی اقتصادی و بدون پاسخگویی واقعی مدیران تعاونی‌ها، این تلاش‌ها محکوم به شکست است. به بیان دیگر، تا وقتی فساد ساختاری بر جای خود باقی است، تعاونی‌ها در ایران نه ابزار عدالت اقتصادی، بلکه تکرارکننده چرخه‌ای از ناکامی، بی‌اعتمادی و رانت خواهند بود.

 

تجربه‌های شکست‌خورده تعاونی‌ها

اگر به روند دهه‌های گذشته نگاهی بیندازیم می‌بینیم تجربه‌ها نشان می‌دهد که تعاونی‌ها به‌جای آنکه محلی برای تجمیع منابع خرد و توزیع عادلانه سود باشند، در بستر فساد ساختاری ایران به ابزاری برای رانت‌خواری، سوءاستفاده مدیران و تحمیل هزینه‌های سنگین به مردم و دولت تبدیل شده‌اند. به همین دلیل اعتماد عمومی به «تعاونی» عملا فروپاشیده است.

تعاونی‌هایی که در ایران به فساد و بحران ختم شدند، :

تعاونی‌های مسکن نهادها و وزارتخانه‌ها: «یکی از بدنام‌ترین تجربه‌ها مربوط به تعاونی‌های مسکن وابسته به وزارتخانه‌ها، ارتش، نیروی انتظامی و سازمان‌های بزرگ دولتی بود. هزاران نفر از کارمندان پول خود را برای خانه‌دار شدن به این تعاونی‌ها سپردند، اما پروژه‌ها یا نیمه‌کاره رها شد، یا با چند برابر قیمت تکمیل گردید. بسیاری از مدیران این تعاونی‌ها بعدها به اتهام سوءاستفاده و رانت‌خواری بازداشت شدند، اما حقوق اعضا عملاً برنگشت.»

 ماجرای تعاونی‌های اعتبار غیرمجاز (دهه ۸۰ و ۹۰): «تعاونی‌های اعتباری که بدون مجوز بانک مرکزی رشد کردند (مثل ثامن‌الحجج، فرشتگان و افضل توس)، میلیون‌ها سپرده‌گذار را گرفتار کردند. در نهایت با ورشکستگی یا انحلال آنها، دولت و بانک مرکزی مجبور شدند از بودجه عمومی برای جبران بخشی از خسارت‌ها هزینه کنند. این بحران یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌ها به اعتماد مردم نسبت به تعاونی‌ها بود.»

 تعاونی‌های مسکن فرهنگیان: «در دهه‌های گذشته، فرهنگیان بارها قربانی تعاونی‌های مسکن شدند. وعده‌های ساخت واحدهای ارزان‌قیمت بارها به شکست و پرونده‌های قضایی ختم شد. در برخی موارد، مدیران تعاونی‌ها با پول اعضا زمین یا ملک خریدند و به نام خودشان زدند.»

 تعاونی‌های کارگری و تولیدی ورشکسته: «بسیاری از تعاونی‌های کارگری که قرار بود واحدهای تولیدی را از ورشکستگی نجات دهند مثلاً در صنایع کوچک یا کشاورزی، عملاً به دلیل مدیریت رانتی یا اختلاس مدیران نابود شدند. نتیجه این شد که کارگران هم شغلشان را از دست دادند و هم سرمایه‌شان بر باد رفت.»

 

از دیگر رسانه ها
دیدگاه