سویدا؛ از جاده "توسعه ترکیه"تا راهآهن صلح اسرائیل کاتس
درباره سویدا دو چشمانداز متضاد ترسیم شدهاند: «جاده توسعه» ترکیه که مسیر ترانزیتی برای اتصال بصره به ترکیه و سپس به اروپا را ترسیم میکند و «خط صلح» اسرائیل که هدف آن پیوند زدن خلیج فارس به مدیترانه از طریق اردن و بندر اشغالی حیفا است.

استان سویدا که مدتها به عنوان منطقهای حاشیهای تلقی میشد، اکنون به نقطه تنش استراتژیک در این جنگ لجستیکی بدل شده است. این استان با اکثریت دروزی، به دروازهای بالقوه برای آغاز جنگی منطقهای بر سر مسیرهای تجاری و حملونقلی تبدیل شده، که دامنه آن به لبنان نیز کشیده میشود.
چرایی اهمیت استراتژیک سویدا
اهمیت راهبردی سویدا به واسطه موقعیت جغرافیایی آن در تلاقی پروژههای رقیب است. این منطقه میتواند به شریان حیاتی برای جاهطلبیهای زمینی آنکارا بدل شود، یا به گلوگاهی که به واسطهاش تلاش های تلآویو برای دور زدن ترکیه و ایران به تهدیدهایی بالقوه بدل شوند. در نتیجه، سویدا، استان جنوبی و مهم سوریه، ناگهان در خط مقدم قرار گرفته است؛ نه به خاطر درگیریهای محلی، بلکه به این دلیل که منطقهای کلیدی و راهبردی در نبرد ریلی است؛ جایی که جادهها به مرز بدل میشوند و کریدورها به جبهه.
در این میان، رهبران مذهبی دروزی سویدا بیانیهای شدیداللحن صادر کردند و از این که جغرافیاشان بهعنوان پل عبور پروژههای خارجی قلمداد شده و حاکمیت یا موجودیتشان را نادیده بگیرد، مخالفت کردند. در این بیانیه آمده است: «آنها که بر نقض سرزمینی سویدا شرط بستهاند، خواهند باخت. سرنوشت کوه، در دل کوه رقم خواهد خورد.» مشایخ دروزی همچنین بر اهمیت ژئوپلیتیکی سویدا بهعنوان چهارراه منطقهای تاکید کردند و خواهان گشایش کریدورهای زمینی با اردن و مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در شمال شدند.
پروژه قدیمی-جدید اسرائیل کاتس
نوامبر ۲۰۱۸، «اسرائیل کاتس» وزیر وقت حملونقل و وزیر فعلی دفاع اسرائیل، در یک کنفرانس بینالمللی حملونقل در عمان، از پروژهای موسوم به «راهآهن صلح» رونمایی کرد. هدف این پروژه، اتصال کشورهای حوزه خلیج فارس به اسرائیل از طریق اردن، بهعنوان بخشی از یک طرح راهبردی برای تقویت یکپارچگی اقتصادی و پیوند بازارهای غرب آسیا به بنادر مدیترانهای اسرائیل بود.
کاتس که کمتر از دو هفته پس از دیدار غیرمنتظره بنیامین نتانیاهو با سلطان فقید قابوس در مسقط وارد عمان شد، این پروژه را یک طرح زیرساختی عظیم توصیف کرد که خطوط ریلی بندر حیفا در شمال اسرائیل را از طریق پایتخت اردن (عمان) به شهرهای خلیج فارس متصل میکند.
او مدعی شد: «این پروژه صرفا پلی برای حملونقل نیست، بلکه پلی برای صلح و اقتصاد میان ملتهای منطقه است. هدف ما ایجاد سامانه حملونقل سریعتر، ارزانتر و ایمنتر است که افقهای جدیدی برای همکاری اقتصادی و سیاسی خواهد گشود.»
به ادعای او راهآهن صلح، امکان عبور از خطرات امنیتی در تنگه هرمز و بابالمندب را فراهم و مسیر جایگزینی حیاتی برای تبادل کالا بین خلیج فارس و اروپا ایجاد میکند. در قالب این پروژه، ساخت مراکز لجستیکی مدرن مانند منطقه باربری در اربد اردن نیز برنامهریزی شده که قرار است به رونق اقتصاد محلی کمک کند. در حالیکه سخنان کاتس با واژههایی چون صلح و توسعه تزیین شده بود، منطق پنهان آن آشکار بود: استفاده از زیرساخت حملونقل برای عادیسازی نقش اسرائیل در منطقه و حذف رقبا همچون ایران و ترکیه.
ژئواکونومی بهمثابه جنگ سیاسی
در کنار رقابت ترکیه و اسرائیل بر سر کریدورهای ریلی در جنوب سوریه، پروژه جاهطلبانه نئوم در عربستان سعودی، بههمراه زیرساختهای مرتبط با طرح «العین ۲۰۳۰» امارات، بهعنوان بازیگر سومی در حال بازآفرینی معادله ژئوپلیتیکی منطقه ظاهر شدهاند.
هدف این پروژه، تبدیل شمالغرب عربستان به یک مرکز اقتصادی و لجستیکی جهانی است که شامل خطوط ریلی و شبکههای حملونقل از اعماق شبهجزیره عربستان تا سواحل دریای سرخ میشود. این تغییر ژئوپلیتیکی بهطور مستقیم با برنامههای تلآویو برای احداث خط ریلی از ایلات (در نزدیکی نئوم) به عقبه، سپس به جنوب سوریه و در نهایت به بیروت یا طرابلس مرتبط است.
این مسیر در واقع امتداد زمینی پروژه نئوم است و مکمل راهبردی و جاهطلبی ریاض برای دور زدن نقاط گلوگاهی مانند تنگه هرمز از طریق اتصال خلیج فارس به مدیترانه محسوب میشود.
در این میان، استان سویدا در سوریه به گرهای راهبردی تبدیل شده که میتواند به دروازه عبور از بلندیهای اشغالی جولان به مناطق تحت کنترل کردها در سوریه و عراق بدل شود. برخی رسانهها و مقامات اسرائیلی از این مسیر بهعنوان «دالان داوود» (David’s Corridor) یاد کردهاند؛ مسیری که نقش اسرائیل در منطقه را از مسیر سلطه زیرساختی بازتعریف میکند و استعمار اسکانمحور را با لجستیک درمیآمیزد.
همزمان نفوذ جاهطلبیهای آنکارا به سمت لبنان، بهویژه شهر طرابلس و مناطق اطراف آن، گسترش یافته؛ جایی که آنکارا در صدد است از طریق شبکهای از مؤسسات، انجمنها و شهروندان تازهتابعیتیافته، نفوذ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش دهد. بندر طرابلس که ترکیه امیدوار است به جایگزینی برای بندر بیروت تبدیل شود، بهعنوان ایستگاهی کلیدی در مسیر ترانزیتی منطقهای در نظر گرفته میشود.
بخشی از این اطمینان مبتنی بر تفاهمات محرمانهای بود که در باکو و با حضور چهرههایی از سوریه و اسرائیل، تحت نظارت غیررسمی ترکیه صورت گرفت. این تفاهمات بهعنوان چراغ سبزی برای پیشروی در جنوب تعبیر شدند آن هم در ازای تضمینهایی برای جلوگیری از بازگشت نفوذ ایران و تعهدات ترکیه مبنی بر لحاظ کردن امنیت اسرائیل.
اما این جاهطلبی، خط قرمز اسرائیل را فعال کرد. نتانیاهو هشدار داد که «لبنان جنوبی جدیدی» در سوریه در حال شکلگیری است. در همین حال، آنکارا نیز خطوط قرمز خود را علنا تکرار کرد. در واقع، هیچ رویارویی مستقیم و علنی میان ترکیه و اسرائیل وجود ندارد، بلکه تقسیم ضمنی منافع و مدیریت منازعه از طریق نیابتیها و کانالهای پشتی صحنه صورت میگیرد.
جنگ پروژهها
نبرد بر سر سویدا نه بر سر فرقهگرایی است و نه بر سر شیوه حکمرانی. این یک جنگ میان دو چشمانداز زیرساختی است: یکی چشمانداز ترکیهای، دیگری اسرائیلی. هر کدام از این پروژهها میکوشند مسیرهای تجارت، انرژی و نفوذ را در سوریه پس از اسد تعیین کنند. شرع – با وجود سابقهاش در القاعده و داعش – به نماینده منافع ترکیه در منطقه تبدیل شده است. اما بدون ائتلافهای واقعی و مشروعیت داخلی، اکنون مورد خشم اسرائیل است. در چنین شرایطی نبرد سویدا اولین آزمون واقعی دوران پس از اسد است. نتیجه این نبرد نهتنها آینده مرزهای سوریه، بلکه نقشه کلی ترابری و قدرت در منطقه را رقم خواهد زد. همچنین مشخص خواهد کرد که آیا سوریه جدید در مسیر «جاده توسعه» ترکیه گام برخواهد داشت یا در امتداد «خط صلح» ادعایی اسرائیل حرکت خواهد کرد.