ترکیه و مهندسی معادلات انرژی؛ پیامدهای راهبردی برای ایران
ایجاد تداخل در منافع راهبردی ایران در مناطقی چون قفقاز جنوبی، سوریه و شرق مدیترانه. با تداوم این مسیر، ترکیه میتواند به یکی از محورهای تعیینکننده امنیت انرژی منطقه بدل شود.

نویسنده : محمدرضا حاجی صفر تهرانی؛ پژوهشگر حوزه انرژی موسسه مطالعات سیاسی اندیشه و قلم
در بخش نخست این یادداشت، پیامدهای همکاری ترکیه و پاکستان در مکران برای ایران بررسی شد. اکنون، تمرکز بر ابعاد وسیعتر «دکترین امپراتوری نوین انرژی آنکارا» که گاه نیز از آن با عنوان «امپراتوری انرژی عثمانی» یاد میشود و تأثیر آن بر موازنه قدرت انرژی در پیرامون ایران است. تحولات چند سال اخیر نشان میدهد که ترکیه با تکیه بر «استراتژی انرژی ۲۰۳۰» که گاه نیز از آن با عنوان «امپراتوری انرژی عثمانی» یاد میشود در پی بازتعریف جایگاه خود در بازار جهانی انرژی است. هدف آنکارا، عبور از نقش سنتی «دالان انرژی» و تبدیلشدن به یک هاب منطقهای و حتی جهانی است؛ هدفی که با بهرهگیری از موقعیت ژئواستراتژیک کشور، سرمایهگذاری در پروژههای خط لوله، توافقات دوجانبه و چندجانبه، و توسعه حضور در جمهوری آذربایجان، عراق، سومالی، لیبی، ترکمنستان و پاکستان پیگیری میشود. پروژههایی همچون خط لوله ایغدیر–نخجوان و همکاری با باکو برای صادرات گاز به اروپا و سوریه، موقعیت ترکیه را در شبکه تأمین انرژی منطقه تقویت کرده است. این روند، بهویژه با استفاده از خلأ ناشی از محدودیتهای ایران و روسیه، جایگاه آنکارا را در معادلات انرژی فرامنطقهای ارتقا میدهد. از منظر ایران، این تحولات دستکم سه پیامد راهبردی به همراه دارد: نخست، کاهش وابستگی مسیرهای ترانزیت به ایران و تضعیف قدرت چانهزنی تهران؛ دوم، تشدید رقابت بر سر بازار اروپا در حوزه گاز و افزایش فشارهای جانبی؛ و سوم، ایجاد تداخل در منافع راهبردی ایران در مناطقی چون قفقاز جنوبی، سوریه و شرق مدیترانه. با تداوم این مسیر، ترکیه میتواند به یکی از محورهای تعیینکننده امنیت انرژی منطقه بدل شود. این امر، اگرچه برای آنکارا یک موفقیت ژئوپلیتیکی به شمار میرود، اما برای ایران هشداری جدی است؛ هشداری که بیتوجهی به آن میتواند به کاهش نقش و نفوذ کشور در معادلات کلان انرژی بیانجامد.